صدای ريختن ديوارها |
||
مسعود خدابنده |
||
بزرگترين خطر برای رجوی و زنش نه سقوط صدام، نه رفتن در ليست تروريستي و نه ديگر بازتاب های اعمال مشمئز کننده ای است که طي دو دهه گذشته بر عليه عالي ترين منافع مردم ايران و عراق مرتکب شده اند. قلعه ذهني فرقه، بدون هيچ درب و پنجره ای، محيطي مناسب را ساخته است که در آن تمامي اين اعمال قابل توضيح، توجيه و از سر باز کردن است. تهديد اول و آخر آقا و خانم رجوي و چمبره ای که ساخته مطالعه، رد و بدل کردن نظرات، ابراز نظر و گفتگو است حتي اگر يک جانبه باشد. در اين وادی بي جهت نيست که نشست های غسل هفتگي و ديگ و الا آخر جهت چيرگي بر افکار و بازداشتن افراد از استفاده از تفکر منطقي از يک طرف و زندگي اجتماعي از طرف ديگر سر لوحه کار همه دستگاهها در تمام زمان ها و مکان ها بوده است. اين اگر چه کشفي جديد نبوده و نيست، آنچه جديد است صدای شکستن ديوارهای ذهني است که از هر سو بگوش مي رسد. اين حرکات اگر چه ممکن است توسط خود افراد مرتکب شونده نيز به خوبي درک نشود ولی هم برای من و امثال من و هم برای رجوی ها بسيار محسوس و قابل لمس هستند. نامه ای و جوابيه ای درسايت "نجات" درج گرديده است که اگر چه نويسنده آن نخواسته نامش علني گردد (که اگر نويسنده اين سطور را مي خواند خواهشم اين است که دلايلش را خودش برای خودش مجددا جستجو کند) ولي نفس اقدام به چنين عملي برای هرعضو و يا هواداری در فرقه بيانگر شکستن تابو يي فرسوده است که بيانگر آغاز فازی جديد در زندگي فرد نويسنده مي باشد.
در ورای تمامي
سخناني که نوشته و در ورای جواب هايي که انجمن نجات برايتان روی سايت
گذاشته است، تقاضايي که از
شما دارم ادامه صحبت و قبل از آن تفکر فردی است.
نتيجه گيری هم الزاما نبايد چيزی باشد که من خوشم بيايد يا انجمن نجات. بعنوان
يک پايبند به فرقه،اين که شما نمي توانيد حتي نام خود را در زير نظرتان بياوريد
به احتمال قوی نه ترس از رژيم جمهوری اسلامي که ترس از سران فرقه است (اگر
اشتباه مي کنم ببخشيد. اين را از روی تجارب درون و برون سازماني و همکاری با
نفرات آزاد شده مي گويم). چرا چنين عملي جرم محسوب مي شود؟ سازمان مطبوع شما
هرگونه بحث و صحبت در هر کجا و با هر کس که باشد را بعنوان سواستفاده
رژيم رد مي کند. آيا شما اين را قبول داريد؟ آنهايي که محکوميتشان تمام شده است و آنهايي که خارج از ايران هستند هم (از جمله خود بنده) ديگر زير تيغ کسي قرار ندارند که مجبور به چيزی باشند. اين هم از آنجايي در مي آيد که فرد با اجتماع (ايران و يا خارج از ايران) ارتباط برقرار مي کند. متوجه مي شود که جهان همين سه چهار هزار نفر درون لوله آزمايش و همين افراد عقب افتاده در هر زمينه علمي و اجتماعي و سياسي نيست. متوجه مي شود که جار و جنجال و بالا و پايين جستن های اين معدود به اشاره کنترل راه دور رهبر فرقه تنينش فقط و فقط در همين لوله آزمايش است و بس. جهان خارج از لوله بسا بسا بزرگتر، پرشکوه تر و بالاتر از همه واقعي تر از اين حرف ها است. نظرتان را به مصاحبه آقای جاباني در تلويزيون کانال يک هلند جلب مي کنم.
آقا و يا خانم
نويسنده. نه کساني که در پي نجات زنان و مردان گرفتار در فرقه هستند و اکثرا
خود عمری را در مخالفت جمهوری اسلامي سپری کرده اند و اکنون نيز با روش های
انتخابي خودشان به مخالفتشان ادامه مي دهند، الزاما مدعي طرفداری از دولت
جمهوری اسلامي ايران هستند (مگر کساني که خود بگويند) و نه آنچه در ايران اتفاق
مي افتد چک سفيدی است برای رجوی و زنش تا مردان و زنان و بچه هايمان را به صدام بفروشد
و سرانه مواجب درياف کنند و
الان هم اين کنند که خود بهتر مي بينيد.
هر عقيده سياسي و يا اجتماعي که داشته باشيم نبايد اجازه بدهيم که کسي نفرات درون تشکيلاتش
را بعد از بيست سال اعتماد مطلق به زندان ابوغريب صدام بفرستد و بعد از وی
بخواهد که صدايش در نيايد چون رژيم ايران اين کرده و آن کرده. ابراهيم خدابنده
و جميل بصام پس از اين که از طريق انبوهي مدرک و شاهد برايشان مشخص شد پس از
ربع قرن وفاداری مطلق بخاطر مشتي دلار دستي دستي به مسلخ فرستاده شده بودند تا
سربه نيست شوند بايد جيکشان در نمي آمد و مي گذاشتند اين زن و مرد به روی
مبارکشان هم نياورند؟ بايد سر به زير مي گرفتند تا خانم و آقا برايشان آن
تظاهرات های مسخره را را ه انداخته و برايشان فرزند و همسر جعلي در خارج درست
کنند به اميد اين که شايد يکي پيدا شود اعدامشان کند؟ (ضمنا شما چرا اين ها را
به انجمن نجات مي نويسيد. هم ابراهيم و هم جميل در دسترس هستند. چرا با خودشان
صحبت نمي کنيد و از خودشان نمي پرسيد؟). از واکنش هاي روحي تان بوضوح قابل تشخيص است که سالهای سال است گناه و صوابتان را به رجوي فروخته ايد (حداقل خودتان فکر مي کنيد انقلاب کرده ايد). مي دانم که مسئوليت در مقابل خلق و خدا را بر گردن او گذاشته و خود را نه در مقابل مردم و يا حتي وجدان خودتان که تنها در مقابل رهبرتان مسئول مي دانيد. ولي باز به تجريه سالها مي دانم که در عين حال مدتي است که باز در درون آتشي از زير خاکستر شعله زده و خود نمايي مي کند و مي دانم که خود شما بيش از هر کس ديگری حضورش را و گرمايش را حس مي کنيد، سعي مي کنيد خاموشش کنيد، سعي مي کنيد ناديده اش بگيريد و احتمالا سعي خواهيد کرد گزارشش را بنويسيد تا شايد از دستش خلاص شويد. اگر چه مي دانم از اين شعله دروني بشدت واهمه داريد و مي ترسيد ولي بعنوان کسي که ساليان سال تجربه خواندن گزارشات و خاموش کردن همين شعله ها را در نشست های فرقه داشته ام بايد خدمتتان بگويم که نوشته تان و مرزی که شکسته ايد بوضوح نشان مي دهد که از نقطه بازگشت ناپذيری گذشته ايد. احتمالا حواس سران فرقه گرم جای ديگری بوده يکي ديگر از دستشان در رفته است. مسئولتان هم در آينده نزديک به همين خاطر توبيخ و بنگالي خواهد شد. بر خود، خانواده و دوستانتان مبارک باد. به تجربه خدمتتان بگويم که اين حباب ترکيدني است و انتهای اين خواب بيداری است. اولش بخاطر عدم اشراف ساليان سال تا حدودی ترسناک ولي بعد به اندازه واقعي بودنش شيرين است. در جهان بيداری ممکن است با هم مخالف باشيم و يا موافق. اين در جهان بيداری طبيعي است و قابل پذيرش. بحث آن باشد برای سناريويي رنگي تر. بوضوح در حال اين دنده به آن دنده شدن هستيد و ديری نخواهد پاييد که به اميد خدا صداي شما را نيز از طريق تلفن، نامه و ايميل و غيره بشنويم. حضور (و به معني واقعي کلمه حضور) تان مبارک است بر ما و بر شما و بر همه ايرانيان. بر سر نقش "خوب" و "بد" ممکن است فاصله هايمان باقي بماند ولي بر سر نقش "زشت" فاصله چنداني نداريم
موفق باشيد
متن نامه و جوابيه از سايت انجمن نجات پاسخي علني به نامه ي رسيده از سوي سازمان مجاهدين خلق بخش نخست
متن نامه : نمي دانم كدام يكتان اين مقاله مذخرف را نوشتيد, مرجان يا حورا ولي به هر حال هر دو شما را خطاب قرار مي دهم. واقعيتش از اين همه دروغگويي در شگفتم, واقعا خودتان سر اين حرفهايتان متناقض نمي شويد؟! البته شايد لازمه اين كه بتوانيد با خيانت خودتان و باي دادنتان به رژيم زندگي كنيد و كنار بياييد اين است كه سازمان را لجن مال كنيد. فيلم ملاقاتتان با ابراهيم خدابنده را هم ديديم, واقعا مشمعز كننده بود. اولا اگر زندانهاي ايران اينقدر هتل هستند و از شما با چايي و قهوه پذيرايي مي كنند جوابتان براي تمام بچه هايي كه آثار شكنجه از رژيم دارند چيست؟ اگر زندانهاي ايران اينقدر وضعشان خوب است پس اين احمد باطبي بيچاره را كه فقط به جرم بلند كردن يك تي شرت در تظاهرات الان پنج سال است در زندان است براي چي دارد بينايي اش را از دست مي دهد؟ باشه به سازمان خيانت كرده ايد ديگر به مردم بي گناه خيانت نكنيد. بعد حتي گيرم در زندان هم با شما خوب رفتار كرده باشند, مگر 26 سال جنايت اين رژيم همين است؟! يعني زندان خوب است بنابراين رژيم هم خوب شد؟! وضعيت زنان را در كشور نمي بينيد؟! كوريد؟! كودكان خياباني را چي؟ اعدامها چي؟ شلاق در ملا عام چي؟ اينها كه مسائل غير سياسي اش هست, اينها را هم نمي بينيد؟ فقر را نمي بينيد؟ از فاجعه فروش كليه و … تكان نمي خوريد؟ واقعا شرم كنيد!!! يعني شما اينقدر پست هستيد؟ حالا ديگر روناك شده قهرمان!! خنده دار است واقعا, من حرفي ندارم سر اينكه بريده. خوب مبارزه سخت است و اين بريده ولي اين مذخرفاتتان را در يك نقطه اي استوپ بزنيد! آره, كي تا حالا به زور كسي را آورده اند ارتش كه اين دومين بارش باشد؟ فقط با خودتان يك بار خلوت كنيد, فردا به مردم ايران چه جوابي مي خواهيد بدهيد؟ در ضمن از طرف من به آرش هم اين نامه را بدهيد. بهش بگوييد بيش از اين ازش انتظار داشتم. چطوري مي تواند رو به ... ( نام خواهر آقاي صامتي پور برده شده است) و داداشش كند و اين مذخرفات را سر سازمان بگويد؟! بهش بگوييد خيلي نامرد است. درضمن بهش بگوييد كه حداقل اگر مي خواهيد مردم دروغهايتان را باور كنند دروغ شاخ دار در معرفي خود نگوييد!! اگر آرش عضو شورا بوده است پس روناك هم شوراي رهبري بوده!! حداقل يك حرفي بزنيد كه جور در بيايد با سابقه اي كه داشتيد, چطوري با سابقه 2 سال عضو شورا مي تواني باشي؟! به هر حال انجمن نجاتتان بخورد تو سرتان, اول سعي كنيد خودتان را به راه راست هدايت كنيد و از اين خيانت خفت بار در بياييد, بعد هر غلطي خواستيد بكنيد. نه من اصلا حرفم اين نيست كه بايد مبارزه كنيد با رژيم, نه شما اهل مبارزه نيستيد, حداقل يك مينيمم مرزي با رژيمي كه دست در خون ملت دارد داشته باشيد. البته الان كه كامل در آن غرق هستيد و از وفادارترين اعضايش شده ايد!
|